پارت سی

زمان ارسال : ۴۰ روز پیش

روی حال عجیب مرد و دل پر التهاب خودش چشم بست و باز آن نقاب بی‌‌تفاوتی را روی صورت زد. بعد «باشه»ای گفت بغضدار از پس‌زده شدن‌های چندساله سمت سالن روان شد. نمیخواست فکر کند. نمیخواست به آخرین باری که خنده‌ی بی‌غل و غش او را دیده بود بیاندیشد. نمیخواست ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید